یعنی می شه؟!؟!
Image and video hosting by TinyPic"

1طبق توضیحات مختصر و مفید نغمه دیروز رفتیم دانشگاه فردوسی !!!

فاکتور از ضایع شدن های پیاپی و وسیعمون سه تاییمون دلمون به شدت گرفت , یعنی واقعا میشه هر سه تامون سال 88 کنار هم توی این دانشگاه درس بخونیم.....؟!

به این فکر می کردیم که اگه فردوسی قبول نشیم واقعا چیکار کنیم ؟!!

هونجا هر سه تامون تصمیم گرفتیم واقعا با انگیزه ی دانشگاه فردوسی به شدت درس بخونیم ولی چقدر تصمیممون عملی شه بر می گرده به ارادمون .

ولی یه حسی بهم می گه اگه بخوام می تونم.

راستی رفتیم دانشکده مهندسی رو هم پیدا کردیم و کلی حال کردیم که ما اگه قسمت شه می خوایم بیایم اینجا درس بخونیم البته غیر از آزاده !

ولی متاسفانه بعدش یکی زد تو پرمون و به شدت ضایع شدیم و .....

تقریبا 1سال و چند ماهه دیگه مشخص میشه که آیا میشه یا نه .....؟!

Labels:

سوتی...:D
Image and video hosting by TinyPic
عرضم به حضورتون که نمی دونم سوتی که تو پست قبلی دادم , چطور درست کنم ؟!؟
راستش وقتی مطلب قبلی رو نوشتم قبلش کلی آهنگ غمگین گوش داده بودم و شعر غمناک خونده بودم واسه همین جو افسردگی گرفتم و بقیشو هم که خودتون می دونین....

خداییش در اون حدم که نوشتم آدم بی حال و افسرده ای نیستم یعنی اصلا افسرده نیستم فقط گاهی تحت تاثیر جو قرار می گیرم از جمله پست قبلی...!!!!! :D

این رفع ابهام(باز رفتم تو حسابان:p) واسه دوستانی بود که یا با کامنت یا پیام اظهار نگرانی کرده بودند .


راستی یه سوتی دیگه ای که پست قبلی دادم این بود که خودمم نفهمیدم سریال شهریار چه ربطی به اون مطلب داشت؟؟؟؟؟ =))

دیگه انسان جایزالخطاست , به بزرگی خوذتون ببخشید;)

Labels:

زندگی, آی زندگی! خسته ام خسته ام.....
Image and video hosting by TinyPic" نمی دونم چی می خوام بنویسم فقط می دونم دلم واسه نوشتن تنگ شده ,گرچه گاهی که خیلی دلم گرفته بود مطلب نوشتم ولی ترجیح دادم تو وبلاگ ندارم....

دیگه از درس و این زندگیه یکنواخت واقعا خسته شدم هر چی روز شماری می کنم این روزها بگذره لحظه هام بدتر و دیرتر می گدره ....

همیشه لحظه هایی که انتظارشو می کشم مثه یه چشم بهم زدن می گذره و همیشه حسرت اون لحظه ها رو می خورم و از این زندگی یکنواخت و مسخره متنفرم .

هر چی تلاش می کنم و امیدوارم شرایطی که دوست دارم بوجود بیاد هیچ فایده ای نداره ولی کماکان امیدوارم چون رو این واژه خیلی فکر کردم و تمرین کردم .

راستش دلم خیلی پر از خیلی ها ولی هیچ وقت نتونستم دردمو بهشون بگم همیشه تو خودم ریختم و شاید این بزرگترین مشکل منه !

همیشه اعتقاد دارم باید حرفمو بزنم ولی هیچ وقت اینو اجرا نکردم دیگه حالا اونقدر دیر شده که گفتن این حرفها فایده نداره و کار از کار گدشته!

خوب دیگه فراتر از حد وبلاگ حرف زدم , بیخیال دل گرفته ....



تو این مدت اتفاقات زیادی افتاد که به دلیل فشار درسی آپ نکردم و الان هم دیگه واسه گفتن دیر !
حالم دیگه واقعا از درس و مدرسه بهم می خوره ولی هنوز به حدی نرسیدم که به پیشنهاد عمو جون-خودکشی- فکر کنم!

به خاطر این درس و مدرسه امسال هم نمایشگاه کتاب مارو نطلبید گرچه شرایط کانلا مهیا بود:(

خلاصه همه چی دست به دست هم دادن که حالمو بگیرن .
بگدریم لابد صلاحه دیگه!

دلم لک زده واسه یه رصد درست و حسابی شاید یکم حال و هوام و عوض کنه !
ولی با این شرایط فعلی و نزدیکی به امتحانات پایان ترم فکر نکنم حالا حالا ها خبری از رصد باشه...

20 اردیبهشت ,روز نجوم هم پیشاپیش به همهی آسمونی ها تبریک می گم !

یه اتفاق جالب افتاده مامانم که به دلیل علاقه ی من به نجوم زیاد با نجوم حال نمی کنه(از این نظر که به درسام شاید لطمه بخوره) , روز نجوم متولد شده, من که کلی با روز تولد مامانم حال کردم خودشو نمی دونم...:D
نجوم عشق است .......



سریال شهریار هم این اواخر همچینی داره خراب کاری می کنه, تو یک قسمت هم ازدواج میکنه هم بچه دار میشه و هم زنش فوت می کنه .....
دیگه این آخرا کارگردان مثله اینکه با کمبود وقت و موضوع مواجه شده و میخواد سرو ته موضوع رو به هم بیاره!!!!

خوب دیگه علمی فرهنگی اجتماعی نوشتم دیگه فکرم داره وارد سیاست و اینا میشه که اگه بنویسم مامانم ......(خودتون می تونین تصور کنید چه بلایی سرم میاد )

دیگه ترجیح می دم این مطلب بی موضوع رو تموم کنم ایشالله که دفعه بعدی با یه موضوع توپ آپ کنم.

Labels: