همه چی قاطی پاطی....
اولا علت اینکه کمی با تاخیر نسبتا زیاد آپ کردم , خراب بودن سیستم بود.....

دوباره مادر گرامی مارا تنها گذاشتند و به سفر معنوی رفتند (مکه..) خلاصه اینکه ما دوباره شدیم مامان خونه ولی نمی دونم چرا ایندفعه اینقدر همه چی سخت شده؟!!!می گم چرا...

اول واسه اینکه برادر عزیزم مقداری بزرگ شده و منو دیوونه کرده و کاملا از کنترل اینجانب خارج شده...


دوم اینکه همه دوستان و اینا مهربان اند و از 9 صبح بیدار باش می زنند مارو با زنگ تلفن از خواب ناز بیدار می کنند و احوالپرسی و به زور مارو دعوت می کنن ,باور کنید دیگه حالم بهم می خوره برم مهمونی ,هر وقت هم اینو بگم می کن چطور خونه فلانی رفتین .....نا گفته نماند من تا4 صبح مشغول فعالیتم به همین دلیل 9 صبح یکم زوده...رحم کنید

سوم اینکه دلم واسه مامانم تنگید ..چه لوس...اه !!!

خوب از مکه و مشکلا تش بگدریم تابستونه جالبی شده همش مشغولم اینا همه بر می گرده به اون محدودیتی که مو قع کنکور واسه خودم ایجاد کرده بودم.
بازم شد کنکور که بگدریم در کل تابستون خوبیه یعنی اینجور به نظر میاد...

راستی چند روز دیگه اعلام نتایجه, و من هیچ حسی ندارم همه دوستام به نوعی در حال سکته اند ولی من جدی اصلا عین خیالمم نیست... میگن اینجوری خوب نیست بدبخت میشی ولی ما اینیم دیگه چه میشه کرد؟!

دیگه همینا..

Labels: