دلم لك زده بود واسه يك رصد توپ ، آخرين رصدي كه رفته بودم بارش بر ساووشي تو تابستون بود!
بالاخره انجمن برنامه رصد گذاشت ولي از خوش شانسي من دوباره كلي از برنامه هام قاطي پاطي شده بود نمي دونستم چه جوري اين رصد رو رديف كنم!
هم كلاس زبان داشتم هم آزمون ، كلاس جبر و حسابان و هم كه نميشد دو در كرد ،تازه سرما خوردنمم كه اون وسط شده بود قوز بالا قوز!
روم به ديفال همه ي اينارو بيخيال شدم گفتم رصد و عشقست!
كلاس زبان و كه كاملا تميز دو در كردم با اينكه هنوز احتمالش هست كه نذارن فاينال بدم!
رفتم دكتر يه آمپول ميل كردم سرما خوردگي هم رفع شد يه گواهي پزشكي هم گرفتم واسه كلاس زبان.
قرار بود پنجشنبه ساعت11:30 راه بيفتيم، كلاس حسابانو رفتم ولي جبر و تاريخ و بيخيال شدم !
پنجشنبه ساعت 10:30 بابام اومد مدرسه دنبالم سريع حاضر شدم رفتم خانه نجوم با15 ذقيقه تاخير رسيدم اونجا، با 1 ساعت تاخير حدود 12:30 بود كه بطرف تربت جام حركت كرديم.
دقيقا يادم نيست چه ساعتي رسيديم تربت ، ولي با اينكه هنوز هوا كاملا تاريك نشده بود ،مكانش توپ بنظر مي رسيد.
وقتي همه ي آلودگي هاي نوري يرطرف شد مكان واسه رصد معركه شد!
ابتدا به لباس گرم مجهز شديم بعد 2،3 چرخ دور اونجا زديم بعد تصميم گرفتيم رصدو شروع كنيم واقعا آسمونش معركه بود شهاب ها هم آسمون و قشنگتر ميكرد هر چي زمان مي گذشت از يه طرف هوا سردتر ميشد از طرف ديگه آسمون بهتر مي شد و شهابها بيشتر!
نيمه هاي شب يه آذر گوي هايي ميزد كه جيغ همه بلند مي شد!!
تا قبل شام كه بيشتر الاف بوديم و بيشتر به آسمون نگاه مي كرديم ، ولي بعد شام با همون دوربين آنالوگ درپيتم چند تا عكس گرفتم تا مشخص بشه اومدم رصد:D
خدا وكيلي فقط من با دوربين آنالوگ كار مي كردم نمي دونم چرا همچنان از رو نميرم:P
يكي از بچه ها هم لطف كرد تلسكوپشو داد چند تا جرم گرفتم و اون ميگفت جرم و درست گرفتم يا نه!
اين قسمت و خيلي حال كردم واقعا وقتي با تلسكوپ كار مي كنم لذت مي برم .
البته ناگفته نماند اون سرما خوردگي سيريش هنوز آثارش پا بر جا بود و هر يك ساعت از هواي سرد به اتاق پناه مي بردم ، تا حدود ساعت 5 هر جور بود مقاومت كردم ولي ديگه جدا سرما تا مغز استخونم نفوذ كرده بود و با وجود اون همه لباس غير قابل تحمل بود ديگه از رصد انصراف دادم و رفتم تو اتاق!
از شدت سرما خوابم نمي برد ولي به زور چند دقيقه اي خوابيدم . صبح هم كه با طلوع آفتاب بدنم از لرزش ايستاد ،صبحانه رو زديم و يه عكس دسته جمعي گرفتيم بعد بطرف مشهد حركت كرديم.
من اميدوار بودم به آزمونم برسم ولي حدود 12 ظهر جمعه بود كه رسيديم مشهد . آزمون ساعت 9 شروع شده بود به اين ترتيب آزمونم هوتوتو !
با همه ي اين اوصاف رصد خيلي چسبيد يعني ارزش بيخيال شدن كلاس درس و آزمون رو داشت.
فقط اميدوارم سرما خوردگيم بي جنبه بازي در نياره موفع امتحانا بيفتم:D
,وقتي رسيدم خونه نزديك بود مامانم پرتم كنه بيرون، بشدت كثيف و خاكي شده بودم ولي خدا رحم كرد همونجا تلفن زنگيد حواسش پرت شد سريع لباسارو انداختم تو حموم طبيعيش كردم.:D
تا ساعت 7 بعد از ظهر خوابيدم ولي هنوز خوابم ميومد مامان طبق معمول تهديد كرد كه آخرين رصدت بو منم طبق معمول جواب دادم مامان جون توهم نزن مي دوني كه من از رصد نمي گذرم:D
اميدوارم طبق معمول تهديدش در اين مورد غير جدي باشه !!!
اينم از اين برنامه رصد ، تا برنامه ي بعدي خدا را به شما مي سپارم (استغفر و الله)
Labels: نجوم